افکار مشوش

نوشته های ذهن آشفته من

نوشته های ذهن آشفته من

دتس ایت..

شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۶، ۱۲:۳۸ ب.ظ

شروع کردم کلاسای ایروبیک رو میرم، اگه انشاالله باز گشادیم نشه و ول نکنم.
این هفته کلهم تو خونه فیلم گری و هوس میدیدیم.
و آخر هفته هم برنگشتیم ب دیار و حال رانندگی نداشتیم...دتس ایت!
زبانمم دارم میخونم ک ایشالا فول شم دیگه...
همین دیگه فلا خبری نیس... 
واقعا از وقتی تفکراتمو اینجا مینویسم خیلی حالم بهتر شده... نمیدونم حالا اثرات نوشتنه یا خودم یکم بیخیال تر شدم... هنوز یه سری ذهن مشغولیای چرتو پرت دارم، بویژه برای ماه رمضون ولی دیگه بهش اهمیت نمیدم...
خوش بحال خانومایی ک شوهرشون تو دست یه ملکه بزرگ شده! امروز یکی از بچه ها یه پست عاشقونه واسه مادرشوهرش گذاشته بود واقعا حسودیم شد بهش! اینگه من حتی نمیتونم احساس خوبی نسبت بهشون داشته باشم چ برسه ب اینکه دوسشون داشته باشم... اینکه منی ک همیشه عاشق همه آدما بودم و یاد نداشتم از کسی بدم بیاد و همه رو ب چشم دوست داشتن نگاه میکردم و برا همه ارزش قائل بودم حالا از 3 نفر توی عمرم متنفر و بیزارم... خیلی ازشون بدم میاد طوری ک وقتی میریم اونجا فقط هرکار میکنم فقط بخاطر شوهرمه.بذر نفرت رو در من کاشتن...
برعکس من، اونا نمیتونن کسیو دوس داشته باشن و فقط متنفرن...از همه بریدن و قطع رابطه کردن و این نفرت رو در من بوجودآوردن... خدایا کی بشه از دستشون خلاص شم... باورم نمیشه یه نفر بتونه با خواهر و برادر و مادر و تمام فامیل قطع رابطه کنه...چ چهره زشت و پلید و تنفربرانگیزی دارن... آی هیت دم. و باورم نمیشه من بتونم از کسی متنفر باشم چون واقعا هیچوقت نمیتونسم اینجوری باشم.چ کردن با من...چ کردن...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۰/۲۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی