خواب
دیشب، بعد یک روز از تولدش خوابشو دیدم...
توی یه گروهی ک نمیدونم چی بود پیام گذاشته بود ک میدونین چرا منو این نمیتونیم همو فراموش کنیم؟ چون مدام توی فیس بوک و اینستا همو میبینیم و برای همین همو بلاک کردیم!!!:))
چ خواب مزخرفی بود نمیفهمم...
پارسالم شب تولدش خوابشو دیدم...
توی این 4 سال روزی نبوده ب یادش نباشم... من چقد اشتباهیم:(
نمیدونم آه اون بود یا آه بابام ک گفته بود راضی نیستم...ک گیر یه خونواده دوقطبی افتادم. حتی توی فامیلشون خجالت میکشم ازینکه عروس اینام... منی ک یه عمر بخاطر خونواده خوبم سرمو بالا گرفتم حالا اعتماد ب نفسم لهه لهه...
نمیدونم چ آهی بود ولی هرچی ک بود خیلی قوی بود ک باعث شد از بعد ازدواجم احساس کنم هیچ وقت نمیتونم حس خوشبختی داشته باشم.
شما در برابر یه احمق هستین...
ک میدونس با این پسر خوشبخت نمیشه ولی بخاطر لجبازی با خودش باهاش ازدواج کرد...