من همش ناراحتم
واقعا بعد من نباید ناراحت باشم همش؟
با این اتفاقات مزخرفی ک مدام باعث افسردگی میشه...
با تغییر تاریخ اعزام همسری موافقت نشده و این یعنی همه چی کنسل... مسافرت کنسل...خوشی کنسل...رفتن ازینجا کنسل...
یه عمر اونام میخوان برن مالزی نمیرنا...همین یک ماهی ک ما گیر اعزام اینیم یادشون اومده پاشن برن... دیگه پیام دادم ما نمیتونیم بیاییم...:(
حتی فردا ک قراره بریم آب گرم نمیتونم برم:(
خیلی ناراحتم واقعا...یه ناراحتی عمیق ک با هیچی برطرف نمیشه...
در حدی ک میخوام بنویسم و نمیتونم...
یاد یه مریض بخش روانمون افتادم صبا ک میرفتم دیلی ش رو بنویسم میپرسیدم حالش چطوره هر روز میگف من هممممممش ناااااااراااااااااحتم... بهش میخندیدیم اداشو در میاوردیم... حالا سرم اومد..من همش ناراحتمممممم
از مرکزمون بدم اومده..هی مدام زیرآب همو میزنن و از هم شاکی... اون همکلاسی عوضی ک ازینجا تعریف کرد خیلی بی وجدان و نامرد بود ک اینطوری منو توی هچل انداخت...