حال و هوام...
دارم آهنگای رستاک و مسیح رو واسش توی فلشش میریزم. یه فلش خوشگل با قلب قرمز... با یه استکان نسکافه میاد تو اتاقم... مث یک ماه پیش! میذاره رو میزم و میخاد بره بیرون ک بهش میگم بیا فلشتو بگیر! بهش میگم دو تا فولدر واست ریختم و اسم فولدر قبلی رو هم عوض کردم و اسم خودتو گذاشتم! میخنده و فلش و میگیره و با عجله میره بیرون.. اتاق بغلی... صدای حرف زدنش میاد...
آهنگ گلی رو ریپیت میکنم و نسکافه مو برمیدارم و میرم لب پنجره وامیستم ب خوردن... خیره میشم ب آسمون و ابرای دورش... خیره میشم ب جاده و اون حسی ک گاهی دزدکی از پشت پنجره میدیدمش... ته دلم همش منتظرم بیاد تو اتاقم و منو توی اون وضع و حال ببینه... نسکافه مو میخورم و دهنمو مزه میکنم! یه طعم میکس سیگار با کافیین قاطی شده! و فکر میکنم ب اینکه من چقد از سیگار بدم میومد! و دیشب چقد زبونم میسوخت از طعمش... و باز دهنمو مزه میکنم نمیدونم چرا مزه سیگار از دهنم نرفته از دیشب! حالم واقعا غریبه و نمیدونم چی میخواد! انگار دلم میخواد بشینم و فقط نگاهش کنم.. هرچی منتظر میمونم نمیاد. یه لحظه برمیگردم و میبینم داره از مرکز میره بیرون... احتمالا داره میره کیکی ک بهش گفته بودم رو بگیره برا دو تا از بچه های مرکز ک تولدشونه...
منم میام تو تلگرام و خودمو درگیر گروهای چترباکسم میکنم و همچنان گلی گوش میدم....
برمیگرده مرکز و میاد تو اتاقم و میگه ک کیکا رو گرفته... میگه بسپرش ب من، میخندم و میره پایین! و کیک رو میاره...
با هر نگاهش چقد دلم میلرزه و با خودم فک میکنم ک چقد اخلاقاشو دوس دارم و بعدش یه حس متضاد میاد تو ذهنم ک اصلا دوسش ندارم و فقط جذب اخلاقش شدم... جذب تمااااااااام اخلاقاش. تمام برخورداش. تمام حرکاتش. خندیدناش، این تو دار بودنش. این پایه بودنش، لوتی بودنش و حتی یک دنده بودنش!...
حالم بده...
هنوز دارم گلی گوش میدم.