چرا؟
چرا نبودن این لعنتی توی مرکز منو بهم میریزه؟
چرا باید برام مهم باشه ک با کی میگرده و با کی میخنده؟
چرا دیدن ماشینش از این بالا، از پشت پنجره م بهم آرامش میده؟
چرا باید برام مهم باشه ک پاس میگیره کجا میره و چکارایی میکنه؟
چرا باید برام مهم باشه ک قبلا ک پاس میگرف بهم میگفت و الان هیچ خبری نمیده؟
چرا وقتی با بقیه وامیسته ب حرف زدن من بهم میریزم و ناراحت میشم ک چرا با بقیه گرم گرفته؟
چرا باید ناراحت شم از اینکه وقتی بهم میگه من پیشنهاد زیاد داشتم! با اینکه بعدش میگه جلو تنها کسی ک زانو زدم تنو بودی!
چرا باید فکر کنم ک بهم الکی میگه و مدلش با همه اینجوریه؟
چرا باید واسم مهم باشه واقعا؟
چرا دیگه مث قبل نمیتونم ب رفتن ازینجا فک کنم؟؟؟!!!!
چرا من اینجوری شدم آخه!
چرا همه چیز انقد لعنتیه؟
چرا نمیتونم مث بقیه لاشی باشم و اونجوری ک دلم حال میکنه با بقیه بپرم...............
شت