شت
يكشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۷، ۰۸:۳۹ ق.ظ
متنفرم از وضعیت موجود...
ذهنم اصلا کار نمیکنه و واقعا نمیدونم چکار کنم... مرکز نزدیک پانسیونم داره خالی میشه و واقعا موندم ک برم اونجا یا نه... خاکتوسرم ک نمیتونم تصمیم بگیرم. فکر ک میکنم میبینم نمیتونم از اینجا دل بکنم. از طرفی بودن اینجا جز حرص خودن و هرروز چشم تو چشم شدن با یه لاشی چیزی واسم نداره. تازه حقوق اونطرفم بیشتره ولی خب در کل نمیدونم هیچی!
همیشه خودم میگم وابستگی جلوی پیشرفت رو میگیره و نباید ب چیزی وابسته شد ولی خودم الان مث خر وابسته شدم ... ب اینجا و ب کوفت و زهرمارش! وگرنه اینجا چیزی نداره برا من!
تازه هرروز حرصم میخورم ک چرا فلانی داره با اون منشی میحرفه..چرا داره با فلان دختر میگرده. چرا داره با فلانی حرف میزنه... چرا دیگه تو اتاق من نمیاد! چرا مصداق بکن و در رو هستش؟!
شت ب همه چی واقعا.
اون یکی ازونطرف افسرده س و زنگ میزنه افسرده ام و دارو چی بخورم. ازونور تو گروه کانفیدنشیالمون چند نفر حالشون خوب نبوده...
طرف فوق تخصص جراحی قلب باز از وضعیت موجود میناله و میخاد پاشه بره... شت ب همه چی
شت ب این مملکت ک کل مردممون رو افسرده کرده. همه ناراحتن. همه ناراضین. هیشکی ب فکر هیشکی نیس...
چقدر همه چی سیاهه. چقدر همه چی بده.
چقدر از همه چی بدم میاد.
چقدر از این مراقب من متنفرم و در عین حال دوسش دارم و نمیدونم با این حس پارادوکسیکالم چکار کنم. چ جوری آدم میتونه از یه آدم لاشی خوشش بیاد آخه. دلم میخواد تموم فوشای دنیا رو بهش بدم.
ذهنم اصلا کار نمیکنه و واقعا نمیدونم چکار کنم... مرکز نزدیک پانسیونم داره خالی میشه و واقعا موندم ک برم اونجا یا نه... خاکتوسرم ک نمیتونم تصمیم بگیرم. فکر ک میکنم میبینم نمیتونم از اینجا دل بکنم. از طرفی بودن اینجا جز حرص خودن و هرروز چشم تو چشم شدن با یه لاشی چیزی واسم نداره. تازه حقوق اونطرفم بیشتره ولی خب در کل نمیدونم هیچی!
همیشه خودم میگم وابستگی جلوی پیشرفت رو میگیره و نباید ب چیزی وابسته شد ولی خودم الان مث خر وابسته شدم ... ب اینجا و ب کوفت و زهرمارش! وگرنه اینجا چیزی نداره برا من!
تازه هرروز حرصم میخورم ک چرا فلانی داره با اون منشی میحرفه..چرا داره با فلان دختر میگرده. چرا داره با فلانی حرف میزنه... چرا دیگه تو اتاق من نمیاد! چرا مصداق بکن و در رو هستش؟!
شت ب همه چی واقعا.
اون یکی ازونطرف افسرده س و زنگ میزنه افسرده ام و دارو چی بخورم. ازونور تو گروه کانفیدنشیالمون چند نفر حالشون خوب نبوده...
طرف فوق تخصص جراحی قلب باز از وضعیت موجود میناله و میخاد پاشه بره... شت ب همه چی
شت ب این مملکت ک کل مردممون رو افسرده کرده. همه ناراحتن. همه ناراضین. هیشکی ب فکر هیشکی نیس...
چقدر همه چی سیاهه. چقدر همه چی بده.
چقدر از همه چی بدم میاد.
چقدر از این مراقب من متنفرم و در عین حال دوسش دارم و نمیدونم با این حس پارادوکسیکالم چکار کنم. چ جوری آدم میتونه از یه آدم لاشی خوشش بیاد آخه. دلم میخواد تموم فوشای دنیا رو بهش بدم.
۹۷/۰۴/۱۷