افکار مشوش

نوشته های ذهن آشفته من

نوشته های ذهن آشفته من

کلافه

دوشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۷، ۰۸:۰۴ ق.ظ
دو هفته تونستم تا حالا خودمو کنترل کنم و باهاش بیرون نرم! دارم موفق میشم... ولی دیگه امروز خیلی بی حوصله م و احساس میکنم دوزش توی خونم اومده پایین! :/ ولی مطمئنم ک دیگه بیرون نمیرم چون فک میکنم دیگه مث قبل این بیرون رفتنا حالمو خوب نمیکنه... آمفوتر شدم نسبت ب همه چی.
خیلی درونی عصبیم... و یه حس خیلی بد ک نمیدونم چ مرگمه و باید چکار کنم...
قرار بوده هندبوک رو تموم کنم هفته پیش ولی از بی حوصلگی هنوز 170 تا سوالم مونده... 
پریشب زنگ زد بریم بیرون و من گفتم خسته م و نرفتم.. و انگار ک ناراحت شد! چون دیگه دیشب خبری ازش نبود...
بهم گف نیستی دیگه... اگه نیستی بگو ک منم بدونم چون اینجوری من ضربه میخورم و به نفع تو میشه!! گفتم از کجا میدونی ک من خوبم! و واقعا هم نمیدونه چقد احساس داغون بودن میکنم :/ گفتم شاید تقصیر خودته.. باعث شدی کنارت احساس امنیت نکنم.... بعدم رف بیرون...
اصن خیلی کلافه ام. نمیدونم چکار کنم. بین یه عالمه احساسی ک منو به اینور اونور میکشونه سرگردون موندم. عقلم یه وره. دلم یه وره. خودم یه ور دیگه... خودم بی حوصله و رونده از تموم احساسات دنیا... 
این روزا مرکز خیییلی شلوغه و واقعا اینم کلافم کرده. ساعت کاریمون باز شده همون 8 ساعت و ریدن با این طرز مدیریتشون. 
من واقعا خسته ام.. شاید باید مرخصی بگیرم آخر هفته رو... چون واقعا اینیجوری نمیشه. آدم انقدر بی حوصله و کلافه آخه؟ با این حجم از خستگی و غر زدن ک نمیدونم واسه چیه و فازم چیه ... :/
همین الان از پله ها اومد بالا و از جلو در اتاقم فقط رد شد...و من پشتم لرزید و اشک تو چشمام نشست...چرا آخه؟ واقعا نمیدونم چ مرگمه... 
وقتی بخاد بی محلی کنه خوب میتونه و این منو کلافه میکنه. بعد من ک میخوام عین خودش باشم ناراحت میشه... و باز اینم منو کلافه میکنه... شت
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۰۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی