افکار مشوش

نوشته های ذهن آشفته من

نوشته های ذهن آشفته من

خاک تو سر من فقط

سه شنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۰۵ ب.ظ

دیشب خواب مهی رو میدیدم... عصبانی... ناراحت... دم خونه شون یه لحظه اشتباهی زنگ خورد و من فرار کردم. اونم اومد از کوچه پشتی منو دید و دعوا کرد ک چرا در میزنی:))))
خابای تخمی میبینم.
خاک تو سرم فقط .....با تمام وجود ناراحتم و اعصابم داغون...
اصن نمیدونم چی باید بگم یا چی باید بنویسم...
چند روز دیگه تولدمه... با این ک دارم پیر میشم ولی هنوز مث بچگیام شوق تولد دارم!!! با اینکه عمیقا ناراحتم یا بهتره بگم اصلا واسم فرقی نداره. 
من چقد خودمو جر دادم ک برای انتقالیم یه جوری باشه ک تولدمو توی این مرکز باشم... ولی الان ک همه چی خراب شده واقعا برام فرقی نداره و اصن نمیدونم حتی شیرینی بگیرم برای تولدم یا نه!!! نمیدونم اصن برای کسی مهمه؟ ینی خاک تو سر من.
خودمو میخواسم بکشم ک تولدشو اینجا باشم... احتمالا هستم ولی برنامه هایی ک تو ذهنم داشتم همش نقش بر آب شد و همشو با خودم کنسل کردم...
انقد عوضی ... آدم انقد احمق... اهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
اعصابم خرااااااااااااااااابههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۰۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی