افکار مشوش

نوشته های ذهن آشفته من

نوشته های ذهن آشفته من

نه میتونم برم، نه میتونم بمونم...

سه شنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۳۴ ق.ظ

باورم نمیشه انقد خسته و بی انرژی ام... 2-3 ماهی بود ک اینجوری نشده بودم و حالم خیلی خوب بود. هرروز همه بهم میگفتن چقد پر انرژی هستی... ولی این روزا حالم اصن خوش نیس... نه روحی و نه جسمی... 
این قرص مترو یی ک میخورم حالمو خیلی بد میکنه. دو روزه ک تقریبا هیچی نتونستم بخورم. و حالم همش بده... نمیدونم بخاطر قرصه یا افسردگی یا پی ام اس یا چی...
حتی فکر عید غدیر منو بهم میریزه. نمیدونم برم خونشون یا نه... نمیدونم واکنشش چیه از نرفتن من. هیچی نمیدونم واقعا.
خودم دلم دوس داره روز عید برم خونشون ولی منطق و غرورم میگه نه... واقعا موندم چکار کنم. این افسردگی منو از پا درمیاره آخر..
اصلا حوصله مریض دیدن ندارم دیگه. تموم انرژیم تحلیل رفته. از دیشب احساس لرز و مریضی میکنم. نمیدونم چمه.
دیروز نیکی اومد گف کارت دارم و باید بیای گفتم کارتو همینجا بگو گف نمیشه حتما باید بیای. شب بهش پیام دادم جوابمو نداد. واسم واقعا مهم هم نبود ولی امروز محلش ندادم. باز اومده میگه گوشیمو جایی جا گذاشتم و معذرت خواهی میکنه... گفتم واسم مهم نبوده...
ولی کلا نمیدونم چ مرگم شده. شاید این بلاتکلیفی لعنتی اینجور منو داغون کرده.
نه میتونم برم، نه میتونم بمونم...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۶/۰۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی