افکار مشوش

نوشته های ذهن آشفته من

نوشته های ذهن آشفته من

پیر شدم...

سه شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۲:۴۴ ب.ظ

تو ذهنم دچار تضاد فرهنگیه عمیقی شدم... از هر جهت نگاه میکنم ب فرهنگ این مملکت میبینم نمیتونم بذارم فرزندم توی چنین شرایطی رشد کنه.
اینکه تمام دغدغه ش بشه حجاب و جمع کردن ثواب... بجای این ک جامعه بهش یاد بده چطور از هوشش در زمینه درست استفاده کنه و چطور باعث موفقیت خودش بشه. اینکه با بهترین تحصیلات عالیه تنها دغدغه ذهنیش بشه اینکه فلان شبکه اجتماعی رو میخوان فیلتر کنن یا چ نرم افزاری بریزه ک فیلترینگو دور بزنه!
بخدا جوونی ما سوخت. هدر رف. پای تمام این چیزایی ک حتی یه لحظه ارزش درگیری فکری نداره. زندگیمون تموم شد سر تموم دغدغه های بیخودی ک توی سایر کشورها حتی میخندن ب این چیزا.
بخدا پیر شدم...پیر شدیم...
پیر شدم تو این جاده های لعنتی ک هر دفعه ک میرم و میام احتمال مرگم هس. احتمال مرگش هست... پیر شدم جایی ک باید تحمل کنم دوری عزیزترین کسمو در حالی ک میتونسم توی بهترین موقعیت و بهترین جای ممکن باشم... 
بچه ها منو میبینن میگن چقد موهات سفید شده... و من میگم ارثیه! ولی خودم میدونم ک واقعا پیر شدم!...
نمیدونم تا کی باید برای این زندگی بجنگم و بدوم...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۲/۱۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی